Monday, September 14, 2015

نامه ي زنداني سياسي شاهرخ زماني به دخترش در سال 93



سال قبل شاهرخ هم مثل هر پدري آرزوي ديدن آينده ي يك دانه دختر خود را داشت ولي ماموران اطلاعات رژيم از آنجاييكه اين خانواده را همواره يك عامل شكنجه رواني قرار مي دهند به او حتي اجازه چند ساعت رفتن به عروسي دخترش را هم ندادند وي در نامه اي براي دخترش در رابطه با اهدافش نوشته است به شما به خواننده ي گرامي توصيه مي كنم اين نامه را كه مالا مال عشق به فرزند و وطن است را مطالعه كنيد.
سلام دخترم: من و تو مانند بسياري از انسانها در اين جهان تحت سلطه سرمايه زندگي ميکنيم و هيچ گونه آزادي براي زيستن و تصميم گرفتن براي خود نداريم.يا بايد بدون فکر و انديشه تن به نظام و سيستم استثمارگرانه سرمايه داري بدهيم و چون بردگان مانيکورت فکر کنيم که اين تقدير و سرنوشت ماست و بگوييم خداوندا رضايم به رضاي تو وهرچه تو بخواهي ان درست است و ستم ديدن و ستمکش بودن و استثمار شدن توسط مافياي قدرت و ثروت را سرنوشت محتوم خود بدانيم و يا در پي جستجوي علل برآييم و به انديشه و تفکر بپردازيم که در آن صورت حاکمان يا عوامل سرمايه داري از انديشيدن و جستجوگر بودن ما به وحشت افتاده آن اندک آزادي برده وار را نيز از ما سلب ميکنند و براي زهر چشم گرفتن از بقيه انسانها زندگي را بر آنهايي که به دنبال آگاه شدن و کسب حق و حقوق هستند به جهنمي مضاعف تبديل مي کنند و چنان سرکوب و فشار را افزايش مي دهند که دنيا را براي افراد فعال ، آگاه به حق و حقوق وانديشه گر تاريک و ظلماني مي کنند طوري که در چنين وضعيتي فقط با اگاهي طبقاتي و تحليل درست از خود و دشمن مي توان نوري برآن تاباندو درک کرد که چرا و در ترس از چه چيزي دشمن چنين سرا سيمه حتي تمامي اصول و قانون و پرنسيب هاي تبليغي خودرا نيز زير پا مي گذارد؟ دخترم براي اين سوال، فقط يک جواب علمي است اين مبارزه طبقاتي است، دشمن طبقاتي ما يعني سرمايه داري بر اريکه قدرت تکيه زده است و از انديشيدن در رابطه با شناخت خود و طبقه خود ، شناختن راه و روش کسب حق و حقوق انساني و طبقاتي هر کسي به وحشت مي افتد و در آنجائيکه آگاهي طبقاتي و مبارزه براي کسب حق و حقوق انساني وجود داشته باشد سرمايه داري هر چيزي را زير پا مي گذارد و تابع هيچ اصول و قانون و پرنسيبي نمي باشد به اين دليل است که مرا از تو، از همه ي عزيزانم و از همه کودکان و جوانان و انسانها جدا کرده اند که مبادا بقيه را هم تحت تاثير گذاشته به سمت کسب آگاهي طبقاتي و مبارزه براي کسب حقوق طبقاتي بکشانم، اين مبارزه طبقاتي است که برخي آگاهانه و برخي خود بخود و برخي با توجه به هر دو در آن غوطه ور مي شوند و گريز نا پذير است وقتي آگاهي به سراغت مي ايد ديگر نمي تواني برده وار ظلم و ستم را بپذيري و نمي تواني مغز و ذهنت را ببندي و بگوي خدايا رضايم به رضاي تو آگاهي و انديشيدن تنها چيز خطرناکي براي حاکمان و سرمايه داري است چرا که هر انسان را بسوي مبارزه با ظلم ستم مي کشاند. البته دخترم مبارزه تاواني دارد که خود انسان و اطرافيانش بايد بپردازند و از اين بابت من براي تو و اطرافيان متاسفم و براي خود خرسندم که راه انساني زيستن و انساني فکر کردن و به فکر هم نوعانم بودن و اينکه تنها راه نجات مبارزه طبقاتي و سرنگوني سرمايه داري است را پيدا کردم و هرچند که خودم و عزيزانم به شدت تحت فشار و ستم هستيم، اما اين تنها راه است و نمي توان در جامعه سرمايه داري هم آگاهي داشت و هم برده وار ظلم و ستم را پذيرفت. اما دختر عزيزم دل آزرده و غمگين نباش، زمستان مي رود و روسياهي به ذغال مي ماند و ستمگران رفتني هستند و آينده از آن ستمديدگان است. مثل هر پدري خبر عروسي تو تنها دخترم قلبم را مالامال از شادي و عشق پدرانه کرد . اما اينکه سگان مافياي قدرت و ثروت اين دشمنان قسم خورده کارگران حتي برخلاف قوانين خودشان اجازه ندادند حتي با همراهي مامورچند ساعت در عروسيت شرکت کنم ، و تورا مانند روزهاي که با شادي کودکانه ات و با لبخند معصومانه ات هر صبح به مدرسه مي رفتي و من تو را مي بوسيدم ، امروز در عروسيت ببوسم و برايت زندگي انساني و خوشبختي آرزو کنم ، چيزيکه احتمالش مي رفت. به عنوان پدري که عاجز باشد در عروسي دختر يکي يکدانه اش شرکت کند دنيا در جلوي چشمم تيره و تارگشته بسيار اندوهگين شدم، از اينجا پشت ميله هاي زندان خود را در جشن عروسيت مي بينم و دستانت را در دست مي گيرم ، رويت را مي بوسم و مي گويم عروسيت مبارک دخترم، اميد وارم و آرزو ميکنم همراه همسرت خوشبخت باشي و به يک زندگي انساني و شرافت مند دست پيدا کنيد. چنين انديشه هاي زيبا را دشمنان آزادي دشمنان انسانها و دشمن طبقاتي از ما گرفته است همان گونه که از تمامي مردم و بخصوص از طبقه کارگر گرفته است. دخترم پس از لحظاتي ناگهان عليرغم ناراحتي زياد دردي ديگر به سراغم آمد رنجها و آلام و مصيبتهاي بي شمار مردم ستمکش وطنم به سرعت در ذهنم دوباره جان گرفت و اينکه براي چه در زندانم، روشنايي و منطق مبارزه براي عموم و همدردي عمومي را در وجودم زنده کرد. مرا زنداني کردند چون دخترم را، فرزندانم را دوست دارم ، چون همه کودکان و جوانان را و همه انسانها را دوست دارم، مرا زنداني کردند چون مي خواهم که همه انسانها داراي برابري و حقوق عادلانه ي انساني – اجتماعي و اقتصادي باشند.مرا زنداني کردند چون اعتقاد دارم :
تو کز محنت ديگران بي غمي                             نشايد که نامت نهند آدمي
آري دختر عزيزم :
در کشوري که مشتي انگل زالو صفت با بهره کشي ميليوني انسانها و دزدي و غارت علني هزاران ميلياردي ثروتهاي عمومي ،يکي از غني ترين کشور جهان، با رتبه دهم معدن جهان را به کشوري با هشتاد درصد مردم زير خط فقر يکي از بالاترين آمار گراني ، بيکاري ميليوني ، ميليونها کودک کار و خيابان، تورم ، فحشا و تن فروشي ، بيکاري ، بي مسکني ، طلاق ، اعتياد و افسردگي تبديل کرده اند ، در چنين شرايطي چگونه مي توانم بي تفاوت به سرنوشت هم زنجيرانم فقط به فکر تو و خودم باشم؟چگونه مي توانم به سرنوشت صدها هزار کودکان کار و خيابان و دهها هزار دختران گرسنه و آواره خيابانها در کنار ثروتهاي هزار ميلياردي طفيلي هاي انگل با ماشينهاي چند ميلياردي شان بي تفاوت باشم؟ چگونه مي توانم به بي سوادي هر دو نسل آينده ۱۱ ميليوني فقرا در کنار بورسيه هاي چند صد ميلياردي دلواپسان حکومتي بي تفاوت باشم ؟ آيا مي توان نشست و نگاه کرد که ششصد نفر مافياي زر و زور حکومتي يک چهارم کل نقدينگي کشور يعني يکصد و پنجاه هزار ميليارد وام بانکي را پس نمي دهند و يک ميليون و دويست هزار نفر جوان در صف انتظار وام ۵ ميليوني صف کشيده اند؟ چگونه مي توان از کنار دستگيري و شکنجه و اعدام هزاران نفر آزاديخواه و برابري طلب به خاطر دفاع از حقوق قانوني و مشروعشان گذشت ؟ بله دخترعزيزم، انسان واقعي نمي تواند از کنار اين همه تبعيض و نابرابري و بي عدالتي بي تفاوت بگذرد . تو ناراحت نباش، عزيزاني را در اينجا در نظر بگير که عروسي که سهل است اجازه رفتن به ختم همسر و پدر و مادر و فرزند خود را نيافتند تا اربابان ثروت و قدرت خوش خدمتي خود به سرمايه داري را به اثبات برسانند . صد در صد بدان و آگاه باش که اين حکم تاريخ است، عاقبت ستمگران و ظالمين زباله دان تاريخ است ، بشنو از پدرت که در چنين جامعه ي طبقاتي کشتارگاه عاطفي انسانها خداوند زر وزور و تزوير با تزريق سم فردگرايي بر محور منافع شخصي و مصرف گرايي ادمي را تا سطح حيوان تنزل مي دهد . فقط کساني مي توانند در اين لجن زار هويت انساني خود را حفظ کنند که برخلاف جريان آب شنا کرده و به قول انقلابيون فرانسه با شعار “يکي براي همه ، همه براي يکي” و مطالعه آثار مترقي انقلابي بر ضد ستم و بهره کشي و افکار فردگرايانه حيواني مبارزه مستمر کرده و کمک و همياري و عشق به همنوع را در جريان مبارزه سرلوحه خود قرار داده فقط و فقط در اين چارچوب عشق اصيل و واقعي به همسر و فرزندان مي تواند معنا پيدا کند و استمرار يابد ، چرا که در غيراين صورت آدمي بت واره و شيفته پول و قدرت و موقعيت اجتماعي بالا و در نتيجه شيفته موقعيت فردي خود و بيگانه از مدار و هويت انساني و طبقاتي خود چگونه مي توان- فداکاري و عشق همنوع خود از جمله همسر و فرزندانش را داشته باشد ؟
دخترم :
ضمن آرزوي خوشبختي اميدوارم با در پيش گرفتن يک زندگي انساني، ظلم ستيز همسر خوب و فداکار براي يکديگر و انسانهايي ايثارگر و مفيد به حال جامعه باشيد.
کسي که شما و همه انسانها را دوست دارد.
شاهرخ زماني زندان رجايي شهر دوشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۳ ه‍.ش.

0 comments:

Post a Comment